کد مطلب:163200 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:190

خصوصیات رهبر
شب هشتم

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیك یا اباعبدالله

فلعمری ما الامام الا العامل بالكتاب و الاخذ بالقسط و الدائن بالحق و الحابس نفسه علی ذات الله [1] .

گفتم كه از هدف و از قائد و از طریق و از سنت و ادب حركت، گفت وگو می كنیم تا در این روزهای شبهه و فتنه به نور و سفینه ای برسیم...

خصوصیات رهبر و قائد را از دو راه می توان به دست آورد؛

- توجه به اهداف.

- توجه به حوزه های حكومت و گستردگی آن.

1- حكومت های امروز از سطح پاسداری و حفاظت مرزها تا سطح پرستاری و بهداشت و مسكن و آموزش و پرورش آمده اند و سواد و دانش و صنعت و توسعه را در نظر دارند، ولی بینش انسان و ارزش او را كاری ندارند و نمی دانند كه چگونه تلقی آدم را عوض كنند تا جامعه ی انسانی را از سطح یك دامپروری مدرن بالا بیاورند.


اما ما با این هدف بالاتر به تشیع گره خورده ایم و این بینش و آموزش بنیادی را از حاكم توقع داریم و با همین توقع و انتظار است كه دیگران را كنار گذاشته ایم و لعن كرده ایم، كه این لعن ریشه در این ظلم بنیادی و محرومیت از آموزش و بینش دارد، وگرنه عمر را در تاریخ با هر كدام از حكام بسنجیم از آن سرفرازتر است.

این توقع آموزگاری و بینات، ما را از خاك نشین معصومین ساخته حتی اگر شهربانویی نبود و ارتباط نژادی هم نبود، كه امامت را خون و نژاد و تبار نمی سازد و همین است كه تمامی فرزندان یك امام سزاوار نیستند و معیار در گمان های سعید نفیسی و علی دشتی نیست.

2- انسان فرزند هفتاد سال و محدود به دنیا نیست و حاكمی می خواهد كه در مجموعه ی عوالم انسان، راهنمای او باشد، حاكمی كه تمام راه را بشناسد و از تمامی جاذبه ها آزاد باشد كه این آزادی و آگاهی، عصمت را تفسیر می كند و ملاك انتخاب حاكم را مشخص می سازد.

حق و هدف به كتاب و قسط می رسید و حاكمی را مطرح می كرد كه مردم را برای خودش و حتی برای خودشان نخواهد؛ «و الحابس نفسه علی ذات الله»، و خود را بر خدا وقف كند و این گونه دین را پاسدار باشد و به كتاب عمل كند.

در هنگامی كه معصوم را نپذیرفتند، كار فقیه این است كه این زمینه ها را فراهم كند و به معصوم دعوت نماید و پرچم او را برافرازد كه اگر پرچمی دیگر افراشت و به خود دعوت كرد، طاغوت است، و فقیه گذشته از آشنایی به شرایط اجتماعی و سیاسی و گذشته از آشنایی با زمینه های قدرت و شبكه های قدرت و روابط


قدرت و گذشته از آشنایی با نیازها و انگیزه های مردم، باید نگهدار دین و خوددار و در راه معصوم و مخالف هوس های خویش باشد، كه مدیریت دینی این ها را اضافه دارد.آشنایی با قدر در هستی و انسان و جامعه و در نتیجه اهداف بالاتر از عدالت و آزادی و آگاهی و تكامل و آشنایی و به كارگیری روش های سنگین تربیتی از بینات و كتاب و میزان و حلم و نرمش و ظرفیت و ظرافت و طرح جامعی كه در آن شیطان هم مزاحم نیست.

كسانی كه خیال می كنند مدیریت دینی فقط بر اساس فقط حكم نه فقط دین و فقط با توجه به آموخته های مدرسه و با چشم پوشی بر روی واقعیات جهانی، اجتماعی و انسانی و با تنگ چشمی و حذف صف كشیدگان و چشم انتظاران و امتیاز خواهان، نه جذب و نظارت بر آن ها... و با كناره گیری از صحنه ی جهانی و انزوای سیاسی نه دخالت در بینش توده ها و ایجاد صفوف تازه در جوامع مسلم و غیر مسلم و ائتلاف های جدید و بهره برداری از اختلاف های ضروری اروپایی، آمیریكایی، آسیای جنوب شرقی كه تضاد منافع آن ها را تشدید كرده است، كسانی كه خیال می كنند مدیریت دینی این گونه محدود و چشم پوش و تنگ چشم و منزوی است، نه دین، نه جهان و نه انسان را شناخته اند و نه برای بن بست این انسان سركش و این دنیای پیچیده و قانونمند حرفی و همتی دارند.

مدیریت دینی با دگرگون كردن تلقی توده ها از خویش و با تربیت مهره های كارآمد و جایگزین كردن آن ها می تواند از استبداد و از اضمحلال برهد، كه فاشیسم در این بی خبری همراه با جایگزینی مهره ها شكل می گیرد و اضمحلال در این


آگاهی بدون مهره های كارآمد و كارساز و جایگزینی آن ها آغاز می شود.

ما باید در نگاه سیاست گزار و برنامه ریز امروز استعداد و پیچیدگی انسان و گستردگی عوالم مظنون و محتمل این انسان را جا بیندازیم و به سرچشمه های قدرت و روابط قدرت در جوامع گوناگون با ساخت عشیره و قبیله ای و با شهری - كشاورزی و یا شهری - دامداری و یا شهری - صنعتی، با خصوصیت مذهب و سنت، و یا فاقد این هر دو، بازگشتی محققانه نه تقلیدی داشته باشیم تا بتوانیم مكانیزم و ارگانیزم و بالاتر تركیب و تبدیل و رهبری جریان های ساده و پیچیده را با این تحقیق بنیادی تحلیل كنیم و داستان حكومت دینی و اسلامی و ولایت فقیه را با این تحلیل بفهمیم و داستان استبداد و اضمحلال و فاشیزم و آزادی سیاسی را پشت سر بگذاریم.



[1] بحارالانوار، ج 44، ص 334.